عشق خوناشام 🩸[3]
پارت ۳
کل دو پارت قبلی از ویو کوک
پ.ک:بچه هازود باشید سریع تر وسایلتون رو جمع کنید
کوک:هنوزم نمیفهمم چرا باید از اینجا بریم
جین:بخواطر گندی که تو و جیمین زدین الان کل دهکده همه چیز رو میدونن میفهمی یعنی چی
کوک:تو هم اونقدرا بی تقصیر نیستی هااا
نامجون:جروبحث رو تموم کنید باید زود تر بریم
ته:راست میگن دیگع کوک انقدر قر نزن تازه اونجا لازم نیست حویت واقیمون رو قائم کنیم
کوک:هنوزم بنظرم مزخرفه
سوار ماشین شدیم رفتیم سمت فرودگاه توی هواپیما که بودیم خوابیدم تا رسیدیم به مدرسه که ی دختر ی مرد کت شلواری آمدن دختره خیلی لوس بنظر میرسید
باعث افتخاره ماده که شما را در مدرسمون داشته باشیم
یک توضیح کوتاه راجب گونه های دیگه گفت و اینکه ما تمی توانیم بدون اجازه مدرسه رو ترک کنیم ما رو برد به خوابگاه و ساعت شروع کلاس هارو گفت و گفت که مدرسه یونی فرم نداره اما از حق نگذریم مدرسه اندازه ی شهر بود ی شهر برای عجیب غریبا رستوران داشت پاساژ داشت سوپر مارکت داست همه چی داشت شاید اونقدر هم بد نباشه صبح زود بیدار شدم دوش گرفتم و آماده شدم رفتیم توی کلاس که توجهم جلب یکی شد ی دختر که آخر کلاس نشسته بود یک لحظه چشم تو چشم شدیم سریع اونور رو نگاه داد بامزه بود وقتی داشتن مدرسه رو بهمون نشون میدادن یکی از دخترا همش چسبیده بود به من رومخم تا اینکه دختری که بنظر می رسید اسمش ا.ت باش پرید تو آب وقتی می گفتن پری دریای های خیلی خوشگلن زر نمی زدن خیلی لاغر و خوشهیکل بود که تهیونگ زد به بازوم و گفت
ته:خیلی ناراضی بنظر نمیای
...
کل دو پارت قبلی از ویو کوک
پ.ک:بچه هازود باشید سریع تر وسایلتون رو جمع کنید
کوک:هنوزم نمیفهمم چرا باید از اینجا بریم
جین:بخواطر گندی که تو و جیمین زدین الان کل دهکده همه چیز رو میدونن میفهمی یعنی چی
کوک:تو هم اونقدرا بی تقصیر نیستی هااا
نامجون:جروبحث رو تموم کنید باید زود تر بریم
ته:راست میگن دیگع کوک انقدر قر نزن تازه اونجا لازم نیست حویت واقیمون رو قائم کنیم
کوک:هنوزم بنظرم مزخرفه
سوار ماشین شدیم رفتیم سمت فرودگاه توی هواپیما که بودیم خوابیدم تا رسیدیم به مدرسه که ی دختر ی مرد کت شلواری آمدن دختره خیلی لوس بنظر میرسید
باعث افتخاره ماده که شما را در مدرسمون داشته باشیم
یک توضیح کوتاه راجب گونه های دیگه گفت و اینکه ما تمی توانیم بدون اجازه مدرسه رو ترک کنیم ما رو برد به خوابگاه و ساعت شروع کلاس هارو گفت و گفت که مدرسه یونی فرم نداره اما از حق نگذریم مدرسه اندازه ی شهر بود ی شهر برای عجیب غریبا رستوران داشت پاساژ داشت سوپر مارکت داست همه چی داشت شاید اونقدر هم بد نباشه صبح زود بیدار شدم دوش گرفتم و آماده شدم رفتیم توی کلاس که توجهم جلب یکی شد ی دختر که آخر کلاس نشسته بود یک لحظه چشم تو چشم شدیم سریع اونور رو نگاه داد بامزه بود وقتی داشتن مدرسه رو بهمون نشون میدادن یکی از دخترا همش چسبیده بود به من رومخم تا اینکه دختری که بنظر می رسید اسمش ا.ت باش پرید تو آب وقتی می گفتن پری دریای های خیلی خوشگلن زر نمی زدن خیلی لاغر و خوشهیکل بود که تهیونگ زد به بازوم و گفت
ته:خیلی ناراضی بنظر نمیای
...
۱.۷k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.